راوی رمان برنده بوکر آنا برنز، مرد شیرفروش»، دوست دارد در مسیرش به محل کار کتاب بخواند، حتا زمانی که پیاده است. ترجیح او رمانهای قرن نوزدهم است. او دوست دارد به امنیت طومارها و پاپیروسهای قرون پیشین پناه ببرد. اما در جامعه خفقانآورِ او در دوران مشکلات ایرلند شمالی، او را به عنوان یک تهدید قلمداد میکنند. حتا بهترین دوستش عادات او را نگرانکننده»، منحرف» و غیر خیرخواهانه» میداند. راوی گیج میشود. میخواهی بگویی اینکه او با سِمتِکس (ماده منفجره پلاستیکی) در خیابان دور بزند اشکالی ندارد اما خوب نیست که من در ملا عام جین ایر بخوانم؟»
یادداشتی از پل استر/ حرف زدن با بیگانگان
حقیقت عریان: چطور زندگینامه بنویسیم؟
روایتی از داستان/ سرمشقهای نویسنده آمریکایی برای تازه کارها
حتا ,راوی ,دوست ,رمان ,گیج ,میداند ,دوست دارد ,او را ,میداند راوی ,راوی گیج ,خیرخواهانه» میداند
درباره این سایت